ابنابیرندقه ابوبکر محمد بن ولید فهری طرطوشیابنابیرندقه، ابوبکر محمد بن ولید بن محمد خلف بن سلیمان فهری طُرطُوشی (۴۵۱-۵۱۰ق/۱۰۵۹-۱۱۲۶م)، فقیه مالکی مذهب ، محدث ، ادیب اندلسی از مردم طُرطُوشه (آبادی مرزی مسلمان نشین در شمال اندلس) است. ۱ - شهرتشهرت وی در بیشتر مآخذ به صورت ابنابیرندقه آمده است، اما صورتهای دیگر: ابن ابی وندقه، [۱]
خلف ابنبشکوال، الصله، ج۲، ص۵۷۵، قاهره، ۱۹۶۶م.
ابنرندقه، [۲]
احمد ضبی، بغیة الملتمس، ج۱، ص۱۳۵، قاهره، ۱۹۶۷م.
ابن ابی زندقه [۳]
احمد طاش کوپری زاده، مفتاح السعاده، ج۱، ص۳۴۳، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۸-۱۳۲۹ق.
نیز دیده میشود که بیگمان زاییده سهو یا تصحیف است، به ویژه آنکه طاش کوپری زاده در معنای واژه زندقه همان سخنی را نقل کرده است که ابنخلکان [۴]
ابنخلکان، وفیات الاعیان، ج۴، ص۲۶۵، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۳۹۸ق/۱۹۷۸م.
برای واژه فرنگی رندقه (رد، تعال، بازگرد، بازآ) نوشته است.۲ - شرححالابنابیرندقه در طُرطوشه زاده شد و در همانجا به فراگیری فرائض و حساب پرداخت. وی اگرچه در دوران پرآشوب ملوک الطوایفی پرورش یافت، اما هنوز روزگار رونق و رفاه فرمانروایی بنی هود به سر نیامده بود. ابنابیرندقه در شهر سرقسطه (ساراگوسا۱) ملازم قاضی ابوالولید باجی شد و مسائل خلاف را از وی آموخت و اجازه روایت گرفت. آنگاه در شهر اشبیلیه (سویلیا۲) نزد ابن حزم قُرطبی ادبیات خواند. [۶]
ابنخلکان، وفیات الاعیان، ج۴، ص۲۶۲، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۳۹۸ق/۱۹۷۸م.
۲.۱ - اساتیدوی در ۴۷۶ق/ ۱۰۸۳م حج گزارد و در بازگشت به بغداد فرود آمد [۷]
عبدالله یافعی، مرإة الجنان، ج۳، ص۲۲۶، حیدرآباد دکن، ۱۳۳۴- ۱۳۳۹ق.
و نزد ابوبکر محمد بن احمد شاشی معروف به مستظهری و ابوسعد بن متولی و ابواحمد جرجانی، امامان شافعی مذهب، فقه آموخت و از محمد تمیمی حنبلی حدیث شنید. سپس در بصره سنن ابوداوود را از ابوعلی تستری شنید و چندی نیز در شام ماند و به تدریس پرداخت؛ در همین دوران بود که آوازه دانش و پارسایی او پیچیدن گرفت. [۸]
عبدالکریم سمعانی، الانساب، ج۹، ص۶۹، به کوشش سید شرفالدین احمد، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۸ق/۱۹۷۸م.
[۹]
یاقوت، بلدان، ج ۴، ص۳۰.
۲.۲ - مخالف تصوفآنگاه رهسپار مصر شد و از آنجا به سودای مناظره با ابو حامد غزالی روی به بیت المقدس نهاد، [۱۰]
عبدالله یافعی، مرإة الجنان، ج۳، ص۲۲۶- ۲۲۷، حیدرآباد دکن، ۱۳۳۴- ۱۳۳۹ق.
[۱۱]
محمد ذهبی، سیراعلام النبلاء، ج۱۹، ص۴۹۴، به کوشش شعیب ارنؤوط و محمد نعیم العرقسوسی، بیروت، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م.
[۱۲]
احمد ضبی، بغیة الملتمس، ج۱، ص۱۳۵، قاهره، ۱۹۶۷م.
زیرا از دید نقلگرای ابنابیرندقه پشبیبانی از دین به کمک مذاهب فلسفی و آرای منطقی و اندیشههای صوفیانه همچون جامه به گمیز شستن است. پس شگفت نیست اگر غزالی را از آن رو که به فلسفه و تصوف میگرایید در آستانه بیدینی دانسته، یا سوزاندن کتاب احیاء علومالدین را روا شمرده باشد. [۱۳]
محمد ذهبی، سیراعلام النبلاء، ج۱۹، ص۴۹۵، به کوشش شعیب ارنؤوط و محمد نعیم العرقسوسی، بیروت، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م.
[۱۴]
محمد ذهبی، سیراعلام النبلاء، ج۱۹، ص۴۹۶، به کوشش شعیب ارنؤوط و محمد نعیم العرقسوسی، بیروت، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م.
بنابر این پیداست که صوفی خواندن ابنابیرندقه [۱۵]
ابنتغری بردی، النجوم، ج۵، ص۲۳۱.
تا چه مایه نابجاست.۲.۳ - ازدواج و تدریسابنابیرندقه در ۴۸۱ق/۱۰۸۸م در آغاز دوره وزارت الافضل شاهنشاه بن بدر جمالی به مصر درآمد و همانگونه که خود در سراج الملوک [۱۶]
محمد ابنابیرندقه، سراج الملوک، ص ۶۲، اسکندریه، ۱۲۸۹ق/۱۸۷۲م.
گفته است، در آنجا همسری برگزید و صاحب فرزند شد و سپس در اسکندریه ماندگار شد تا - به گفته خود وی - در شهری که کشتار و آزار فقیهان اهل سنت به دست دولت عُبیدی فاطمی، مدرسهها و مسجدها را از درس و بحث و نماز تهی کرده بود، به هدایت مردم بپردازد. [۱۷]
ابراهیم ابنفرحون، الدیباج المذهّب، ج۱، ص۲۷۸، به کوشش عباس بن عبدالسلام، قاهره، ۱۳۵۱ق/۱۹۳۲م.
بدینسان طالبان علم از همه سو به وی روی آوردند.۳ - فتوادر این دوره نام ابنابیرندقه، همچون یکی از امامان فقه مالکی، چنان پرآوازه شد که یوسف بن تاشفین امیر مرابطون، گذشته از فقیهان مغرب و اندلس از وی و ابوحامد غزالی فتوا گرفت که ملوک الطوایف را به بهانه خروج از دین از فرمانروایی برکنار سازد و سرزمینهای آنان را بگشاید. [۱۸]
ابنخلدون، العبر، ج ۶(۲)، ص۳۸۴.
۳.۱ - انتقاد از ستم قاضیچنانکه ضبی [۱۹]
احمد ضبی، بغیة الملتمس، ص ۱۳۶، قاهره، ۱۹۶۷م.
نوشته است: ابی حدید، قاضی اسکندریه، ابنابیرندقه را به التماس به آنجا برد. با اینهمه ابنابیرندقه هیچگاه در برابر ستم قاضی و بستگانش در امور مالی و گرفتن عوارض و غرامتهای سنگین زبان از انتقاد فرو نبست.۳.۲ - فتوای تحریمافزون بر این، فتواهایی همچون تحریم پنیر وارداتی از دیار مسیحیان به اسکندریه و تحریم غنا ، زمینهای فراهم ساخت تا قاضی او را فردی آشوبگر بشناساند و نفرت الافضل را نسبت به وی برانگیزد. [۲۰]
ابنخلکان، وفیات الاعیان، ج۴، ص۲۶۳، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۳۹۸ق/۱۹۷۸م.
۴ - دوران تبعیدسرانجام الافضل او را از اسکندریه تبعید کرد و در فسطاط در مسجد شقیق الملک با ماهانهای اندک در بازداشت نگاهداشت، اما دوران سختی ابنابیرندقه با کشته شدن الافضل در روز پیش از عید فطر سال ۵۱۵ق/۱۱ دسامبر ۱۱۲۱م و جایگزنی ابوعبدالله محمد مأمون معروف به بطائحی به سرآمد. بطائحی وی راسخت گرامیداشت، چندانکه ابنابیرندقه کتاب سراجالملوک را به نام او نگاشت. [۲۱]
ابراهیم ابنفرحون، الدیباج المذهّب، ج۱، ص۲۷۶-۲۷۷، به کوشش عباس بن عبدالسلام، قاهره، ۱۳۵۱ق/۱۹۳۲م.
[۲۲]
عماد اصفهانی، ج ۲، ص۲۹۰.
۵ - درگذشتابنابیرندقه تا پایان عمر در اسکندریه زیست و هم از این رو به طُرطُوشی اسکندری شهرت یافت. آرامگاه وی برای مردم اسکندریه مزاری متبرک بوده است [۲۳]
احمد مَقری، نفح الطیب، ج۲، ص۸۵، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۶۸م.
[۲۴]
احمد مَقری، نفح الطیب، ج۲، ص۸۸، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۶۸م.
[۲۵]
محمد مخلوف، شجرة النور الزکیه، ج۱، ص۱۲۵، بیروت، ۱۳۴۹ق/۱۹۳۰م.
و بعدها مسجدی به نام مسجد طُرطُوشی بر آن بنا شد که تا به امروز باقی است. [۲۶]
محمد عبدالله عنان، تراجم اسلامیة و شرقیة واندلسیه، ج۱، ص۲۹۷، قاهره، ۱۳۹۰ق/۱۹۷۰م.
وی در ۲۶ جمادیالاول ۵۲۰ق/۱۹ ژوئن ۱۱۲۶م (و به قولی در شعبان ) درگذشت.تاریخهای دیگری نیز نوشتهاند: مانند پس از ۵۱۰ق/۱۱۱۶م، ۵۲۵ق/۱۱۳۱م، [۲۷]
احمد ضبی، بغیة الملتمس، ج۱، ص۱۳۸، قاهره، ۱۹۶۷م.
۵۶۰ق/۱۱۶۵م. [۲۸]
محمد عمادالدین کاتب، خریدة القصر، ج۲، ص۲۹۲، به کوشش آذرتاش آذرنوش، تونس، ۱۹۷۱م.
۶ - کتاب سراج الملوکابنابیرندقه شهرت خود را پیش از هر چیز به کتاب سراج الملوک وامدار است که در آن به بازگویی نظریههای اجتماعی و سیاسی خود و حتی مسائلی پیرامون آرایش چنگی پرداخته است. شاید بتوان او را در این زمینه پیشگام ابنخلدون دانست، اما بیدرنگ باید افزود که میان شیوه نقلی و روایی وی و کار محققانه ابنخلدون تفاوتی چشمگیر و گوهرین هست. [۲۹]
ابنخلدون، مقدمه، ج ۱(۱)، ص۶۳، بیروت، ۱۹۵۶م.
[۳۰]
ابنخلدون، مقدمه، ج ۱ (۱)، ص ۶۴، بیروت، ۱۹۵۶م.
[۳۱]
ابنخلدون، مقدمه، ج ۱ (۲)، ص۲۷۸، بیروت، ۱۹۵۶م.
[۳۲]
ابنخلدون، مقدمه، ج ۱ (۳)، ص۴۹۹-۵۰۰، بیروت، ۱۹۵۶م.
۷ - ثقهبه هر روی، وی گذشته از آنکه در فقه از جایگاهی برجسته برخوردار بود و در مسائل خلاف روشی خاص پیشه کرده بود، در ادب نیز دست داشت و از محدثان ثقه به شمار میرفت. [۳۳]
احمد ضبی، بغیة الملتمس، ج۱، ص۱۳۵، قاهره، ۱۹۶۷م.
۸ - شاگردانگروهی از حافظان و بزرگان سده ششم همچون ابوالقاسم احمد بن اسحاق داندانقانی، ابوبکر بن عربی معروف به معافری، ابوعلی صدفی، ابوطاهر بن عوف، مهدی بن تومرت، قاضی عیاض و دیگران نزد او به شاگردی پرداختند و از وی حدیث روایت کردند. [۳۴]
عبدالکریم سمعانی، الانساب، ج۹، ص۶۹، به کوشش سید شرفالدین احمد، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۸ق/۱۹۷۸م.
[۳۵]
احمد ضبی، بغیة الملتمس، ج۱، ص۱۳۸، قاهره، ۱۹۶۷م.
[۳۶]
ابنخلکان، وفیات الاعیان، ج۵، ص۴۶، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۳۹۸ق/۱۹۷۸م.
[۳۷]
ابراهیم ابنفرحون، الدیباج المذهّب، ج۱، ص۲۷۶، به کوشش عباس بن عبدالسلام، قاهره، ۱۳۵۱ق/۱۹۳۲م.
۹ - گردآوری شرححالزکیالدین عبدالعظیم منذری شرححال وی را گرد آورد. [۳۸]
ابنخلکان، وفیات الاعیان، ج۴، ص۲۶۳، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۳۹۸ق/۱۹۷۸م.
که اکنون در دست نیست.۱۰ - پارساییابنابیرندقه به گواهی معاصران و شاگردانش چنان به پارسایی شهره بود که به رغم پرورش کما بیش۲۰۰ فقیه و مفتی ، در زهد پرمایهتر مینمود تا در دانشوری. [۳۹]
محمد ذهبی، سیراعلام النبلاء، ج۱۹، ص۴۹۲، به کوشش شعیب ارنؤوط و محمد نعیم العرقسوسی، بیروت، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م.
[۴۰]
ابراهیم ابنفرحون، الدیباج المذهّب، ج۱، ص۲۷۶، به کوشش عباس بن عبدالسلام، قاهره، ۱۳۵۱ق/۱۹۳۲م.
ابیاتی از او بر جای مانده است، نیز گواه دلبستگی وی به چنین اندیشههایی است.۱۱ - آثاربخش بزرگ نوشتههای ابنابیرندقه از میان رفته و تنها آثار زیر از وی بر جای مانده است: ۱. سراج الملوک و ابتهاج الصعلوک: این کتاب ، مهمترین اثر اوست که بارها در مصر به چاپ رسیده است (از جمله در بولاق و اسکندریه، ۱۲۸۹ق) و نسخههای خطی بسیاری از آن در دست است، از جمله در کتابخانه مرعشی نجفی ، قم ؛ [۴۱]
فهرست، ج ۱، ص۳۹۹-۴۰۰.
۲. الحوادث و البدع: این اثر به کوشش محمد طالبی در ۱۹۵۹م در تونس به چاپ رسیده است؛ [۴۲]
صلاحالدین منجد، معجم المخطوطات المطبوعه، ج۱، ص۸۷، بیروت، ۱۹۷۸م.
۳. تحریم الاستمناء ؛ [۴۳]
جرجی زیدان، تاریخ آداب اللغة العربیه، ج۳، ص۱۱۹، به کوشش شوقی ضیف، قاهره، ۱۹۵۷م.
۴. رسالة فی بر الوالدین؛ ۵. المجالس: نسخه خطی این کتاب در خزانه رباط مضبوط است. [۴۴]
یس و عبدالله الرجراجی علوش، المخطوطات العربیة المحفوظة فی الخزانة العامة برباط، ج۱(۲)، ص۴۶-۴۷، ۱۹۵۴م.
همچنین ذهبی و ضبی و ابنخلکان آثار بسیاری برای وی بر شمردهاند، همچون تحریمالغنا و الکتاب الکبیر فی مسائل الخلاف، الفتن و کتابی بزرگ در معارضه با احیاء علومالدین غزالی.۱۲ - فهرست منابع(۱) محمد ابنابیرندقه، سراج الملوک، اسکندریه، ۱۲۸۹ق/۱۸۷۲م. (۲) خلف ابنبشکوال، الصله، قاهره، ۱۹۶۶م. (۳) ابنتغری بردی، النجوم. (۴) ابنخلدون، العبر. (۵) ابنخلدون، مقدمه، بیروت، ۱۹۵۶م. (۶) ابنخلکان، وفیات الاعیان، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۳۹۸ق/۱۹۷۸م. (۷) ابراهیم ابنفرحون، الدیباج المذهّب، به کوشش عباس بن عبدالسلام، قاهره، ۱۳۵۱ق/۱۹۳۲م. (۸) محمد ذهبی، سیراعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط و محمد نعیم العرقسوسی، بیروت، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م. (۹) جرجی زیدان، تاریخ آداب اللغة العربیه، به کوشش شوقی ضیف، قاهره، ۱۹۵۷م. (۱۰) عبدالکریم سمعانی، الانساب، به کوشش سید شرفالدین احمد، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۸ق/۱۹۷۸م. (۱۱) احمد ضبی، بغیة الملتمس، قاهره، ۱۹۶۷م. (۱۲) احمد طاش کوپری زاده، مفتاح السعاده، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۸-۱۳۲۹ق. (۱۳) یس و عبدالله الرجراجی علوش، المخطوطات العربیة المحفوظة فی الخزانة العامة برباط، ۱۹۵۴م. (۱۴) محمد عمادالدین کاتب، خریدة القصر، به کوشش آذرتاش آذرنوش، تونس، ۱۹۷۱م. (۱۵) محمد عبدالله عنان، تراجم اسلامیة و شرقیة واندلسیه، قاهره، ۱۳۹۰ق/۱۹۷۰م. (۱۶) محمد مخلوف، شجرة النور الزکیه، بیروت، ۱۳۴۹ق/۱۹۳۰م. (۱۷) مرعشی، خطی. (۱۸) احمد مَقری، نفح الطیب، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۶۸م. (۱۹) صلاحالدین منجد، معجم المخطوطات المطبوعه، بیروت، ۱۹۷۸م. (۲۰) عبدالله یافعی، مرإة الجنان، حیدرآباد دکن، ۱۳۳۴- ۱۳۳۹ق. (۲۱) یاقوت، بلدان. ۱۳ - پانویس
۱۴ - منبعدانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «ابنابیرندقه»، ج۲، ص۸۱۳. |